پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

من همیشه به انقلاب امیدوارم، چون پایان تاریخ ما، پایان یک انتخابات سیاسی نیست / یکی از مشکلات اصلی انقلاب ما این بوده که کادر نداشته ایم و هنوز هم نداریم

دکتر محمد پورکیانی، از فعالین فرهنگی شهرستان دزفول و از اعضا و مسئولین قدیمی جلسات قرائت قرآن مسجد شهید توتونچی و دیگر مساجد شهرستان است. وی فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه امام صادق(ع) در مقطع کارشناسی ارشد است، ولی با توجه به دغدغه ها و مطالعات فرهنگی، در کنار طلبگی، رشته سیاستگذاری فرهنگی را برای تحصیل در مقطع دکتری انتخاب می کند. وی هم اکنون مدیر موسسه فرهنگی مهراب (مشاوران هنر، رسانه و اندیشه انقلاب اسلامی) و مدیرمسئول پایگاه خبری دزمهراب دزفول است و همزمان، علاوه بر تدریس دروس مختلفی در دانشگاه امام صادق(ع)، در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و مرکز پژوهش های مجلس مشغول به فعالیت است؛ از جمله فعالیت های علمی وی، تالیف چند جلد کتاب در موضوعات فرهنگی و تربیتی است.

دغدغه فرهنگی و مسائل مختلف شهرستان دزفول، ما را بر آن داشت تا گفت و گویی صمیمی پیرامون مسئله فرهنگ در انقلاب اسلامی را حول محور شهرستان دزفول با وی ترتیب دهیم. قسمت اول گفتگوی ما با ایشان در مورد وضعیت کلان انقلاب اسلامی بوده و در قسمت دوم از فعالیت فرهنگی در شهرستان دزفول پرسیده ایم.

سوال اول ما در مورد وضعیت کلی انقلاب اسلامی است. با توجه به اینکه در زمینه انقلاب اسلامی مطالعات و واکاوی هایی داشته اید و در کرسی های متعددی به بیان اندیشه انقلابی پرداخته اید، در حال حاضر وضعیت انقلاب اسلامی را در نگاه فعالین فرهنگی کل کشور چگونه ارزیابی می کنید؟

آن چیزی که یکی دو سال است که با آن مواجه هستیم، این است که یک فضای ناامیدی درحوزه فرهنگ و و حتی سطح کلان تر از آن، یعنی در حوزه اجتماعی در بین بچه های حزب اللهی و مذهبی می بینیم. اگر کسی گفت و گوها و یادداشت ها و بیانیه های آقایان را مطالعه کرده باشد، یک جور ناامیدی و رخوتی را در فضای مذهبی احساس می کند. والبته این ناامیدی را درفضای فکری اطراف خودمان هم می بینیم.

به نظر می رسد بخشی از این ناامیدی مربوط به فهم ناقص ما از انقلاب است. ما بعضا انقلاب را تقلیل می دهیم به سیاست، تقلیل می دهیم به اقتصاد و … . همین تقلیل دادن ها خودش باعث ایجاد ناامیدی می شود؛ درحالی که انقلاب هیچ کدام از این ها نیست. تقلیل انقلاب اسلامی به مسائل سیاسی و دیگر مسائل اجتماعی، تشبیه نیست؛ بلکه ریختن اقیانوس در لیوانی است که به زور بخواهیم آن را در آن لیوان جا کنیم. به نظر من نمره انقلاب در تحقق ماموریتی که داشته است، عالی است، نه خوب. اگر فهممان را از انقلاب جدی تر کنیم و ماموریتی را که انقلاب برای آن ایجاد شده است را درک کنیم، متوجه می شویم که انقلاب حتی بدون آنکه ما اراده کنیم و نوبت به اجرا و برنامه برسد، خیلی از اثراتش را گذاشته است. ماموریت اول و اساسی انقلاب ایجاد پیچ تاریخی در آرمان بشر بود. کسی که فهم تاریخی از زندگی بشر داشته باشد، متوجه می شود که راهی که بشر به سمت یک تاریک خانه پیش گرفته بود، رسما توسط انقلاب اسلامی تغییر پیدا کرده است. در سطح کلان که سطح تاریخی است، ماموریت و هویت اصلی انقلاب این بوده است که اهداف بشر را دوباره بازسازی کند؛ و در این سطح قطعا انقلاب اسلامی بی نظیر بوده است. کسانی که مطالعات انقلاب دارند، دو انقلاب را در جهان معاصر در تحقق هدفشان موفق می دانند؛ یکی انقلاب فرانسه و یکی انقلاب اسلامی ایران. چرا که انقلاب فرانسه لیبرالیته را نهادینه کرد. همان طور که غرب را به یونان حواله می دهند و خودشان را میراث دار آن سنت ها می دانند، آن چیزی که در غرب شروع جدی برای عملیاتی شدن این ایده بود، انقلاب فرانسه است. انقلاب ایران هم به تعبیر فوکو، ماموریتش این بود که خدا را به تاریخ برگرداند. در حال حاضر ما درباره یک جهان دینی صحبت می کنیم؛ گاهی خوب است سوال بپرسیم که اگر انقلاب اسلامی ایران رخ نمی داد، دنیا چه می خواست بکند؟ کدام روزنه امید برای حضور خدا در زندگی وجود داشت؟ کجا باید دنبال خدا می گشتیم؟ در امریکای جنوبی بین فرقه های مختلف باید دنبال خدا می گشتیم یا در عربستان سعودی؟ خدا از کدام دریچه می خواست در این زندگی ها تجلی پیدا کند؟

نفس این حرکت امام و این ایده که ما می خواهیم زندگی دینی ایجاد کنیم، این در واقع بازگشت به عهد قدسی است و در اصل یک نوع انفتاح تاریخی است. وقتی این را درک کنیم که ما از لحاظ تاریخی درحال انجام ماموریت هستیم و نگاهی به جهان معاصر کنیم، دیگر این طور نخواهد بود که به دنبال ایراد گرفتن باشیم که چرا انقلاب اسلامی فلان کار را کرد و فلان کار را نکرد؟ تا کی ما باید مثل کودکان فقط جلوی پای خودمان را ببینیم که این اثر عظیم و معجزه قرن را نبینیم؟ ما داریم تاریخ را عوض می کنیم و باید این را متوجه باشیم. اگر کسی بخواهد در سطح کلان از توفیق انقلاب اسلامی بگوید، نمره ما به تعبیر جناب کچویان، حداقل بیست است. خیلی از اثرات به صورت ناخودآگاه ایجاد شده است.

ما انقلاب کرده ایم و همین نفحات انقلاب بدون آن که ما اراده کنیم، به بیرون از مرزهای ما رفته است. در حوزه تمدنی در خارج از مرزها در حال پیشروی هستیم. مفهومی به اسم مقاومت، یک محور تمدنی است؛ مقاومت از چه چیزی؟ در مقابل چه چیزی؟ این جنگ یک جنگ تمدنی است کمااینکه خیلی از آن طرفی ها آن را نفهمیدند. کسانی امثال فوکویاما که تا چهل پنجاه سال پیش می گفتند که پایان تاریخ با مدرنیته است، الان کجا هستند؟ لذا در سطح کلان خداراشکر ما خیلی جلو هستیم. بر همین اساس من همیشه به انقلاب امیدوارم، چون انقلاب حزب نیست، چون پایان تاریخ ما، پایان یک انتخابات سیاسی نیست. چون انقلاب جزئی از یک تقدیر برزگتر تاریخی است.

در سطح خُرد که همین مسائل روزمره فرهنگی و اقتصادی هستند باز توفیقات زیادی داشته ایم. بخش زیادی از این ایرادات و انتقادهایی که در این مسائل گفته می شود ناشی از مفروضات اشتباه ماست. بسیاری از کمبودهای ما بیش از آن که عینی و واقعی باشند ناشی از ذهنیت ماست. فردی که وضعش نسبت به گذشته حتی در مسائل فرهنگی قابل مقایسه نیست، همان فرد شبانه روزش را به انتقاد می گذراند. بسیاری از این مشکلات و مسائل، طبیعت یک حرکت اجتماعی است. همین انقلاب فرانسه را اگر در نظر بگیریم، نزدیک به 200 سال قبل از انقلاب، در حال کادرسازی بوده اند و تمام ایده های حقوقی، اجتماعی و اقتصادی آن ها مشخص بوده که دست به انقلاب می زنند و با همه این پشتوانه توفیق انقلاب فرانسه حدود 100 سال بعد از انقلاب است.

انقلاب اسلامی ایران پیروز می شود و ما با ادهای بزرگی برای اداره دینی جامعه شروع می کنیم. این طبیعی است که رسیدن به این ادعاها و در واقع رسیدن به قله زمان بر است. البته در سخنان بنده واضح است که طبیعی بودن به معنای خوب بودن نیست، ولی به ما تذکر می دهد که اتفاق ناامیدکننده و غیرقابل پیش بینی رخ نداده است. همه انسان ها و جوامع برای رسیدن به اهدافشان نیازمند زمان هستند. به قول حضرت آقا طبیعی است وقتی که می خواهیم به قله برسیم، در مسیر سنگلاخ و … هم هست. اگر به قله نمی خواهیم برسیم و کاری به این مسیر نداریم، خوب شبیه قطر و امارات و … بودن کار راحتی است. وقتی می خواهیم پیچ تاریخی را ایجاد کنیم، باید نفَس نفَس بزنیم تا به قله برسیم. وقتی می گوییم طبیعی است، به این معنی است که ما در این مدت تمدن غرب را آزار داده ایم و آن ها هم ما را راحت نگذاشته اند. این همه ترورهای اول انقلاب، بخش قابل توجهی از کارایی نظام را کم کرد و این ها هزینه هایی است که طبیعی هستند. یکی از مشکلات اصلی انقلاب ما این بوده که کادر نداشته ایم و هنوز هم نداریم. نکته جالب این است که از اول انقلاب ، امام داشته ایم و امت؛ و حضرت امام بخش بسیار بزرگی از بار نظریه پردازی و عمل را به دوش کشیده اند. باقی فضای مسئولین فاصله زیادی با امام داشته اند و آن هایی که تقرب فکری بیشتری هم با امام داشته اند، یکی یکی با ترور از میان برداشته شدند.

بخشی از این وضعیتی که ما در بین نیروهای مذهبی می بینیم، وضعیت ناامیدی است. حتی در فضای سیاسی نیروهای مذهبی رسما اذعان می کنند که برای «نتیجه گرفتن» وارد کار نمی شوند. خوب سوال است پس برای چه وارد عرصه می شوید؟ پاسخ داده می شود که برای این که حرف هایمان را بزنیم و نهایتش هم می شود دو سه میلیون رای. این مسئله همان ناامیدی است که خودش را نشان داده است.

 

شما از موفقیت انقلاب اسلامی در تحقق اهداف اصلی اش گفتید. اینکه انقلاب اسلامی دنبال پیاده کردن آرمان جدیدی برای بشر بوده است و در این راه نیز توفیق کسب کرده است. به نظر شما جامعه ما از انقلاب چنین درکی دارد؟ آیا فکر نمی کنید مردم به زندگی روزمره و معمولی خود نگاه می کنند و انقلاب را در آن ناموفق می دانند؟

ما از همه اقشار مردم انتظار نداریم که به این فهم عمیق برسند، ولی انتظار داریم که لوازم این فهم را داشته باشند؛ انتظار نداریم که مغازه دار محترم در جامعه ما هدفش ساختن تمدن برای آینده بشریت باشد؛ ولی انتظارداریم که ارزش هایی از دین که این راه را جلوی چشم ما باز می کنند، داشته باشد. از جمله این ارزش ها، «تکلیف» است. کسی که زندگی با تکلیف داشته باشد، دقیقا در مسیر تاریخی انقلاب قرار دارد. از جمله لوازم، «امید» و «توکل» است. توکل است که ناامیدی را از بین می برد و هرچه که اتفاق می افتد شما می دانید که خدا پشت این ملت است. پس مردم در سطوح مختلف جامعه، باید لوازم این فهم تاریخی از انقلاب را داشته باشند، اگرچه نتوان این مسئله را به طور عمیق برای آن ها توضیح داد. اصلا کسی که در عالم دینی زندگی می کند، سبکی از زندگی را انتخاب می کند که اصلا دچار این ناامیدی نمی شود. زندگی دینی تکلیف مدار است، زندگی دینی راه های بزرگ با سختی های بزرگ دارد، زندگی دینی جهاد با نفس و جهاد اجتماعی دارد؛ اصلا زندگی دینی با زندگی مصرفی منافات دارد.

نکته دوم اینکه همانطور که فرمودید برای عموم مردم زندگی روزمره موضوعیت دارد، ولی فراموش نکنید که به میزانی که برای لایه های عمومی جامعه، «کارآمدی و رفع نیاز روزمره» مهم است؛ برای قشر پیشرو «ارزش آفرینی» مهم است. بنده هم از فعالین فرهنگی گفتم که در صف اول انقلاب قرار دارند. این افراد باید نسبت به انقلاب به صورت عمیق تر تحلیل داشته باشند. متاسفانه ما دچار فقدان مطالعات انقلابی هستیم. خارجی ها برای انقلاب ها نظریه و کتاب دارند. اتفاقا یکی از مشترکات نظریاتشان این است که بعد از چهل سال، انقلاب ها وارد مرحله ترمیدور می شوند و به پایان می رسند، ولی ما در مورد انقلابمان به طور جدی چنین کاری نکرده ایم.

بخش دوم این گفتگو به زودی در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت…

اخبار مرتبط