پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

پول فرهنگی یا فرهنگ پولی؟!

از الطافِ جهانِ رسانه ای ، انتشار آنیِ تصمیماتِ مهمی چون نحوه توزیعِ بیت المال یا به تعبیر دولتمردانِ امروز ، نظام بودجه نویسی است. لایحه بودجه یعنی نقشه راهی برای چگونگی توزیع و هزینه کردِ بیت المال از سوی حاکمیت.
آن چه در تحلیلی منطقی و به دور از شانتاژهای رسانه ای و حزبی در باب لایحه بودجه 97 و ما قبل آن می توان بر شمرد این است که در تصویب بودجه ، پیش و بیش از توجه به متن مردم ، رضایت نمایندگان و لابی های اصحاب قدرت نمود پیدا می کند. فارغ از آن که به نظر می رسد اصلِ نظام بودجه نویسی نظامی سکولار است که شئونات جامعه را از هم تفکیک و بودجه ی آن ها را با نگاهی استقلالی بررسی و تصویب می کند ؛ باید افزود در حوزه ی فرهنگ نیز که روح حاکم بر کلّ جامعه است گاهی دچار خطاهای جاهلانه می شویم.
آنچه بیش از حقایق و واقعیات مبنای تصمیمات کلانی چون بودجه ریزی و تصمیم سازی و تصمیم گیری شده ، لابی ها و ارتباطات مبتنی بر حفظ قدرت از سوی مجریان و نمایندگانی است که اغلب به نام انتخابات اما در فرایندی معیوب با قومیت گرایی یا ثروت سالاری یا موج سواری های روانی به قدرت می رسند.
بدون تردید ، اداره و اصلاحِ جامعه مقوله ای چند وجهی است که همه ی شئونات و اجزای آن بر هم اثر می گدارند و از هم اثر می پذیرند و نمی توان هیچ جزئی را مستقل از اجزای دیگر ساخت و به آن پرداخت. نه امنیت را بدون اقتصاد و نه اقتصاد را بدون علم و نه علم را بدون آرامش و نه آرامش را بدون خانواده و نه خانواده را بدون اشتغال و نه اشتغال را بدون تولید و نه تولید را بدون سرمایه و نه سرمایه را بدون نظام بانکی و پولی و نه بانک را بدون استقرار نظارت و عدالت نمی توان اصلاح و آباد کرد. مهم تر آن که اصلاح همه ی این ها بدون یک اندیشه ی فرهنگیِ جامع نگر و مقتدر به سر انجام نخواهد رسید و صد البته که بدون توجه به همه ی این شئونات ، فرهنگ نیز در جامعه حتی با صدها نهاد و هزاران میلیارد بودجه مستقر و نهادینه نمی شود.
اگر چه پر رنگ بودن ردیف های کلان فرهنگی و مذهبی و هنری و آموزشی در بودجه به اّشکال و انحاء مختلف مشهود بوده و صدها دستگاه و نهاد و موسسه و انجمن و سازمان و حوزه و وزارت و غیره را فربه نموده ، اما همچنان کشور از استضعاف فرهنگی رنج می برد. اگر امثال حوزه های تربیتی و ادبی و هنـری و رسـانه ای و آموزشی و ورزشی را نیز به عنوان زیر مجموعه ای از فرهنگ بپذیریم که بار سنگینِ تربیتِ نیروی انسانیِ فرهیخته و کارآمد و مفید را به دوش می کشند ، باید اذعان نمود که چند وزارت خانه در کنار رسانه ملی و جراید و حوزه های علمیه و سازمان بسیج و دهها مجموعه ی ریز و درشت وجود دارند که بودجه ی فرهنگی به معنای عام آن را در خود هضم می کنند.
پرسش اما از اینجا آغاز می شود که پس دلیل این واماندگی و عقب رفت فرهنگی چیست ؟! چرا هویت دینی و ملی در جامعه رنگ می بازد و دین گریزی نه در لایه های پنهان ، که در مظاهر آشکارِ جامعه بروز می یابد ؟! این بودجه های کلان دقیقا در کجا و به چه نحو و با چه برنامه و سازکاری مصرف می شوند و گزارشِ برنامه و عملکردِ شفاف آن – فارغ از گزارش سازی های کذایی و نمادین و اغراق گونه – در کدام مرجع بررسی و سنجش می شود ؟!
چرا و چگونه فرهنگِ ناب ملی و دینی بدون هیچ بودجه و نهادی در تار و پود جامعه ی پیش از انقلاب ریشه می دوانید در حالی که رژیم وابسته و طاغوتیِ حاکم با تمام ابزارهایش سعی در اضمحلال و انحطاط اخلاقی و اعتقادی و فقهی کشور می نمود ؟! براستی امروز بودجه ها برنامه محور است یا برنامه ها بودجه محور ؟!
شرایط امروز نشان می دهد که بودجه در حوزه ی فرهنگ بیش از آن که مصارف عام المنفعه و همگانی داشته باشد در خدمت منافع سازمان هایی است که اغلب در چنبره ی شخص یا اشخاص یا یک باندهایی معین سال ها گرفتار آمده و از طراوت افتاده اند.
در جمهوری اسلامی جای خالی نهادهای نظارتی به معنای واقعی کلمه و موسسات تحقیقاتی و راهبردی حقیقی به وضوح مشاهده می شود. و البته روشن است که ترسیم راهبرد غیر از چشم انداز نویسی های آرمانیِ بدون طرح و پشتوانه است. ضعف شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به عنوان یک مرجع بالادستی در ارائه طرح و راهبرد بر اساس مقتضیات زمان و نظارت جدی بر روند پیشرفت راهبردها و حسن اجرای طرح ها و بررسی دقیق انتصابات و عملکرد متولیان ، فضای فرهنگی و تربیتی را هر روز آشفته تر می کند.
امروز یا باید رنج یک جرّاحی دردناک را بر درون بیمار این ساختار اداری و فرهنگی به جان خرید و یا باید منتظر ماند تا این غده ی پنهان که دیگر علایمش هم آشکار شده کشور را از پای در آورد. و البته پر واضح است که اگر جراحی نظام برورکراسی و اداری کشور به دست همین مدیران و همین ساختار باشد ، حکایتِ نقشِ شیرِ بی یال و دم و اشکمی خواهد شد که تیزی تیغ را بر هیچ جای آن بر نمی تابد.
اگر نتوان ساختار فرهنگی را به دست نخبگان مستقل انقلابی اصلاح و متحول نمود و دستگاههای مرتبط را از پیله ی خود بیرون کشید و اولویت های مبنایی را بر روزمرگی های سطحی و تشریفاتی استوار کرد، باید بر فرداها گریست.
به نظر می رسد امروز بیش از آنکه بودجه ، فرهنگی باشد ؛ فرهنگ ، بودجه ای شده و در واقع فرهنگِ پولی چای پولِ فرهنگی را تنگ کرده است. قدر مسلم ، فرهنگ را نمی توان با هیچ پولی برای هیچ ملتی به ارمغان آورد و برخی کاسبان دین و فرهنگ که خود از فقر فرهنگی رنج می برند را نمی توان مدیران و متولیان خوبی برای این عرصه دانست. و وقتی که بازار فرهنگ فروشی داغ گردد ، بودجه های فرهنگی هم بهانه و دستاویزی برای بده بستان های سیاسی می شود.
مهدی ماهیگیر

اخبار مرتبط