پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

مهندسان برای سعادت کافی اند

00000

اگر همه اهل فرهنگ را به دز بریزند آب از آب تکان نمی خورد. مهندسان کافی هستند. جامعه به مهندس و تکنسین و مدیر نیاز دارند و اگر دیگران را دور بریزیم هیچ زیانی به کسی نمی رسد

آب و نان ومسکن و لباس ما را بس است! چرا باید شعر و نثر و ادب خواند؟ مولانا و سعدی و صائب چه دردی را حل می کنند؟!

من نسبت به کسانی که به دنبال فرهنگ و هنرو ادبیات و شعر و فیلم و موسیقی و … می دوند و من  و تو و خودشونو مشغول می کنند احساس غریبی و البته ترحم می کنم که تحمل یکجا نشینی و متانت و آرامش و«قرار» ندارند ویا از سر سیری و بی دردی مشغول این همه تفنن می شوند! و هنوز در عجبم که چرا این جماعت بی درد و به اصطلاح فرهیخته از این احساس وظیفه خسته نمی شوند و مدام پشت سرمان در حرکت و جنب وجوش اند که انگار ما در جازدگان گمراه و به خاکی زده، ملتمس و نیازمند عنایت این  جماعت همه چیز فهم معراجی هستیم.

نمی دونم تا کی باید شاهد وراجی های طبقه بندی شده و فریادها و وااسلاما و کودتاهای میان فردی باشیم. بابا لامصب این تکلیفو ول کنید دیگه! کمی اعتدال، اندکی کلمات بی خطر، اندکی شمَ دیپلماتیک، کمی اتو و ادکلن و … تا کی عرق وخون وفریاد.. هیس! آدم که داد نمی زند. آدم ها که با هم دعوا نمی کنن!

ما به سفره بزرگتر و جیب سنگین ترنیازداریم، از قدیم گفته اند و چه خوب فهمیده اند که آدم بی پول دین نداره و در جا می زنه. اصلا واسه همینه که این همه غربی ها وشرقی ها بدون اینکه اسم دین را یدک بکشند آداب و رفتار دین مارو دارند و روز به روز با همدیگه مهربون تر و ملوس تر میشن و من وتوی مسلمون هم مدام به جون هم میفتیم که تو بدی و من خوبم، چرا اینو گفتی و چرا اونو نخوندی! چرا اینو پوشیدی و اونو خوردی و اینو نوشتی و به اون یکی ارادت نذاشتی و واسه این یکی سرخم کردی…! آقا اگه ما نخوایم شهید بشیم کیو باید ببینیم؟! یکی به این برادران سیاه پوشمان بگوید که اگر قصد خدمت به این مردم دردکشیده رو دارید به فکر یه حرفه وفن و تکنیک باشید که مردم ما گرسنه اند و بی پناه! اگر ریالی خرج  ومصرف می شود صرف سیری ما کنید واگر اضافه آمد وعده ای بر غذای این مردم بیفزاید و مگر چه اشکالی دارد که وعده های ما چهارگانه شوند و لباس های ما چندلایه و خانه هایمان چند طبقه؟ نکند استفاده از نعمت های خدا را مکروه می دانید ؟!

و این همه حکایت و درد شهری است که تربیت و فرهنگ زیر لگام تکنیک زده ها و زیر چرخ بولدوزرهای توسعه طلب فراموش می شود…. که در آن دلسوزی وبی قراری انسان ها برای چیزی بیش از شکم و جوارح دیگر موجوداتِ هم نوع نباشد…

که البته بعید است چنین وارونگی در حوالی ما…

اخبار مرتبط